رتبه بندی فیلم های وونگ کار وای (Wong Kar-wai) از بدترین تا بهترین

“وونگ کار وای” (WONG KAR-WAI) در طول سه دهه مجموعهایی از آثار متمایز خلق کرده است که الهامبخش بسیاری از کارگردانان بودهاند. از “بری جنکینز” (Barry Jenkins) گرفته تا “آنوراگ کاشیاپ” (Anurag Kashyap)، کارگردانان متعددی از آثار این کارگردان هنگ کنگی الهام گرفتهاند. زمانی که در سال ۱۹۹۴ با اثر جذاب او به نام “چانگکینک اکسپرس” آشنا شدم، خیلی زود متوجه شدیم که دنیای آثار او مملوء از مضامین جهانی است. جنبه متمایز آثار او از این ناشی میشود که آنها واقعاً ارزش بازبینی را دارند. احساسات در آثار او آنچنان خالصانه و ناب هستند که واقعیت تلخ آنها به بخشی فراموشنشدنی از ذهنیت بیننده تبدیل میشود. به همین دلیل رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” کار سختی است.
آنچه در این مقاله میخوانید
- رتبه بندی فیلم های وونگ کار وای
- ۱۰. شبهای بلوبری من (MY BLUEBERRY NIGHTS) – ۲۰۰۷
- ۹. همان طور که اشکها میگذرند (AS TEARS GO BY) – ۱۹۸۸
- ۸. خاکسترهای زمان (ASHES OF TIME REDUX) – ۲۰۰۸
- ۷. استاد بزرگ (THE GRANDMASTER) – ۲۰۱۳
- ۶. روزهای وحشی بودن (DAYS OF BEING WILD) – ۱۹۹۰
- ۵. ۲۰۴۶ (۲۰۴۶) – ۲۰۰۴
- ۴. فرشتگان سقوط کرده (FALLEN ANGELS) – ۱۹۹۵
- ۳. چانگکینگ اکسپرس (CHUNGKING EXPRESS) – ۱۹۹۴
- ۲. در حال و هوای عشق (IN THE MOOD FOR LOVE) – ۲۰۰۰
- ۱. شاد در کنار هم (HAPPY TOGETHER) – ۱۹۹۷
رتبه بندی فیلم های وونگ کار وای
آثار سینمایی “وونگ کار وای” به دلیل تلفیق با مناظر شهری آکنده از نور نئون، موسیقی فضا و روایت غیرخطی، دارای یک سبک مجزا و اختصاصی هستند. بدون صحبت در مورد سبک متمایز او، که تا حد زیادی دنیای کشف شده او را به نمایش میگذارد، نمیتوان در مورد او قضاوت کرد. این فقط مربوط به “کار وای” یا “دویل” (Doyle) نیست، بلکه شامل مجموعه گستردهتری میشود که از سبک غریزی کارگردان تاثیر میپذیرد و ما را با ظاهر و احساس خود همراه میکند. درک ما از شخصیتها به نحوه نورپردازی صحنهها، فاصله گرفتن از شخصیتها (در واقعیت یا استعاره) و نحوه کشف دنیایی که این شخصیتها در آن زندگی میکنند، بستگی دارد. لذت حسی که ما از دیدن این آثار تجربه میکنیم، نتیجه دید مشترک و تعهد آنها به این ویژگی است. در اینجا می خواهیم رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” از بدترین تا بهترین را معرفی کنیم. اکسیژن را نفس بکشید.
۱۰. شبهای بلوبری من (MY BLUEBERRY NIGHTS) – ۲۰۰۷

“داریوش خنجی” (Darius Khondji) به دلیل تواناییاش در اقتباس از سبک کارگردانی که با او کار میکند، یک فیلمساز آفتاب پرست نامیده میشود. او کسی است که از فیلمهای مشهوری مانند “هفت” (Seven) اثر “فینچر” (Fincher) و “عشق” (Amour) اثر “هانکه” (Haneke) گرفته تا مجموعهایی از کمدیهای عاشقانه هالیوود را فیلمبرداری کرده است. اما در طول این سالها به طرز ماهرانهایی از سبک کاری “وونگ کار وای” و همکار او “کریستوفر دویل” (Christopher Doyle) تاثیر پذیرفته است. مناظر شب در فیلم “شبهای بلوبری من” مملوء از چراغهای نئونی رنگارنگی است که قلب طرفداران آثار “وونگ کار وای” را به تپش وامیدارند. در واقع آنها تاریکی را در زندگی شخصیتهای این فیلم برجسته میکنند.
این فیلم، کارگردان را از خیابانهای هنگ کنگ خارج میکند و شخصیتهایش را به شهرهای متروکه آمریکا میبرد. کافهها و کازینوهای این کشور به افراط مالیخولیایی نئون زده شخصیتهای این فیلم میافزایند. “جود لا” (Jude Law)، “ریچل وایس” (Rachel Weisz) و دیگر بازیگران این فیلم، ما را با زندگی این افراد همراه میکنند. شروع شخصیتها با ایدههای عالی همراه است. به گونهایی که میتوان به راحتی مجذوب جهانبینیهای عاشقانه ناامیدکننده آنها شد. اما دلیل اینکه فیلم هیچ اثری از خود برجای نمیگذارد این است که به اندازه کافی به دیدگاههای ذهنی شخصیتهای آن پرداخته نشده است و همین باعث شده که آنها نتوانند به جایگاه ابدی دیگر شخصیتهای “وونگ کار وای” برسند. علیرغم اینکه فیلم در دستیابی به نگاه آثار او موفق بوده است، اما هیچوقت نتوانسته به سطح سرزندگی یا پیچیدگیهای مطالعات رفتاری آثار گذشته او برسد. بنابراین در رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” جایگاه خوبی ندارد.
۹. همان طور که اشکها میگذرند (AS TEARS GO BY) – ۱۹۸۸

فیلم “همان طور که اشکها میگذرند” توسط “اندرو لاو” (Andrew Lau) فیلمبرداری شده است، این فیلم ردپای فیلمهای گانگستری را دنبال میکند که در صنعت فیلمسازی هنگکنگ محبوب بودهاند. این فیلم عمدتاً دارای توالی اکشن است. زیرا قهرمانهای ATGB این فیلم برخلاف دیگر فیلمهای او، رهبران یا اعضای باندهای بانفوذ نیستند. این فیلم به دلیل اتکا به شخصیتهایی که جزء شخصیتهای رده بالای چنین باندهایی نیستند، برای بینندگان متمایز است. آنها در این دعواهای خیابانی، به دلیل بیهدفی و گم کردن مسیر زندگی خود، مجبور به زندگی در چنین شرایطی هستند.
فیلم دارای داستانی صمیمانه و اخلاقی است که باعث میشود شخصیتهای آن به خطرات زندگی گانگستری پی ببرند. ساختار فیلم بر پایه مضامین عاشقانه و برادری استوار است. ردههایی از سبک کارگردان در مراحل اولیه فیلم مشاهده میشود. در ابتدا فیلم مملوء از صحنههای دعوای ناخوشایندی است که با آهنگهای موسیقی پاپ آکنده شدهاند و نشانهایی از سبک کاری او به شمار میروند، تکنیکی که او در دهه آینده کاملاً به آن مسلط میشود. با این وجود، ایدههای او در این فیلم به صورت کامل محقق نشدهاند و همین باعث میشود فیلم “همان طور که اشکها میگذرند”، کمتر در میان آثار متمایز او جایی داشته باشد. روایت به دلیل تکیه بر پیام به جای کاوش در زندگی شخصیتها، کمتر به همه چیز پرداخته و بیشتر حالتی موعظهوار دارد. هر چند این فیلم به دلیل دوری از جو فکری زمانه تاثیرگذار است، اما هرگز به سطح آثار بعدی او نمیرسد.
۸. خاکسترهای زمان (ASHES OF TIME REDUX) – ۲۰۰۸

با وجود اینکه فیلم اصلی در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، اما “وونگ کار وای” زمان فیلم را چند دقیقه کوتاه کرد و آن را به عنوان فیلم “خاکسترهای زمان” منتشر کرد. این فیلم حماسی مملوء از مناظر پرشور و وسیع بیابانی است. فیلم مملوء از تنهای رنگی اشباع شده است و برخی از چشمگیرترین جلوههای بصری سینما را در دل خود جای داده است. صحنههای اکشن شمشیربازی که بخش زیادی از فیلم را به خود اختصاص میدهند، مسحورکننده هستند. آنها تماشاگر را درگیر سبک “وونگ کار وای” میکنند و شما را از نظر ذهنی به فضایی میبرند که شخصیتها در آن زندگی میکنند.
با این حال علی رغم اینکه فیلم از نظر زیباییشناختی دلپذیر و از نظر صوتی تاثیرگذار است، فاقد یک مضمون روایی واضح است و به همین دلیل به فیلمی خستهکننده تبدیل شده است. با وجود اینکه فیلم به بررسی مضامین عمیقتری در مورد عشق، سرنوشت و فلسفه عید پاک میپردازد، اما به دلیل فقدان یک طرح داستانی منسجم، چیزی برای ارائه ندارد. شخصیتهای فیلم براساس یک رمان قدیمی شخصیتپردازی شدهاند و به همین دلیل بسیار جذاب هستند. اما آنها در قالب فیلمنامه به خوبی به تصویر کشیده نشدهاند و همین باعث میشود که دنبال کردن قوسهای شخصیتی آنها دشوار باشد. میتوان از تماشای این فیلم به دلیل ارزش سینمایی و مهارتی که در خلق تابلوی احساسات دارد، لذت برد. اما تنها این بوم بصری و گزافهگویی احساسی، برای جبران نارساییهای فیلمنامه کافی نیست.
۷. استاد بزرگ (THE GRANDMASTER) – ۲۰۱۳

فیلم “استاد بزرگ” شاهکاری باورنکردنی از کارگردانی است که تا آن زمان، بیشتر به زندگی حاشیه نشینهای نابسامان پرداخته بود. این یک فیلم زندگینامهایی در مقیاس حماسی با طراحی تولید عالی است. در این فیلم “تونی لیانگ” (Tony Leung Chiu-wai) نقش اصلی را بازی کرده است و فیلمبرداری نفسگیر فیلم را “فیلیپ لو سورد” (Philippe Le Sourd) برعهده داشته است. در عین حال داستان به زندگی “ایپ من” (Ip Man) میپردازد و از فلاشبک خاطرات او در فصلهای تاریخی مرتبط با آشفتگیهای سیاسی، بهره میبرد. هدف این فیلم بازتاب ماهیت هنرهای رزمی در خلال جنبههای فلسفی دعوا است. بخشهای این مجموعه اکشن به طرز ماهرانهایی طراحی شدهاند تا مخاطب را پای فیلم میخکوب کنند.
رابطه بین “ایپ من” و “گوان ایر” (Gong Er) در فیلمنامه فیلم آنقدر خوب ساخته و پرداخته شده است که واکنشهای احساسی را به همراه بازیهای باورنکردنی برانگیخته است. تحسین آنها نسبت به یکدیگر، باعث میشود که رابطه آنها راهی عالی برای کشف شخصیتشان باشد. متاسفانه نمیتوان همین حرف را در مورد سایر شخصیتهایی که این تاثیر ماندگار را ندارند، گفت. توجه نامتناسب به این عناصر یک فیلمنامه آشفته را خلق کرده است که دستیابی به تاثیرات عمیقتر را دشوار میکند. در نتیجه علیرغم اینکه فیلم “استاد بزرگ” دارای ویژگیهای بصری است، اما این گونه به نظر میآید که یک چمدان درهم و برهم است. بنابراین در رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” جایگاه خوبی ندارد.
۶. روزهای وحشی بودن (DAYS OF BEING WILD) – ۱۹۹۰

عشق هسته اصلی فیلمهای “وونگ کار وای” است. این کارگردان در ساخت فیلمهایی سینمایی که از منطق احساسگرایی پیروی میکنند، استاد است. فیلم “روزهای وحشی بودن” یکی از آنها است که از یک ریتم خیالی پیروی میکند، دقیقاً مانند شخصیتهایی که چیزی برای پر کردن روزمرگیشان ندارند. در این فیلم یک مرد عیاش، یک فاحشه، یک بلیت فروش و یک افسر پلیس درگیر رابطه عاشقانهایی میشوند که در آن تصمیمات لحظهایی آنها، عمدتاً با انگیزههای عاشقانه همراه است. هوسهایشان آنها را به سمتهایی هدایت میکند که جزء جاهطلبیهای پیشپاافتاده به شمار نمیآیند. منطق آنها در این دنیا، پیروی کردن از ندای قلبشان است.
این چیزی است که فیلم “روزهای وحشی بودن” را بسیار خاص میکند. این فیلم دارای شخصیتهای به یاد ماندنی بارزی است که توسط بازیهای به یادماندنی پشتیبانی میشوند و همین باعث میشود تا مدتها در ذهن تماشاگر باقی بمانند. احساسات آنها به نیرو محرکه روایت آنها تبدیل میشود، چرا که عشق به استدلال منطقی آنها تبدیل میشود. روش نامتعارف اداره زندگی، آنها را فوقالعاده جذاب میکند. وقتی کسی میگوید دوست دارد رابطه عاشقانه او شبیه فیلم “وونگ کار وای” باشد، احتمالاً منظورش این است که جذب فیلم شده است.
فیلم “روزهای وحشی بودن” اولین همکاری بلند کارگردان با “کریستوفر دویل” فیلمبردار است که با انرژی ملموس او به اثری شکوفا تبدیل شده است. این فیلم انرژی نابی را که حاصل این همکاری دو نفره است، تراوش میکند. دوربین لحظاتی را در بین لحظات ثبت میکند، جایی که شخصیتها از خجالت سرخ میشوند، با خود فکر میکنند یا خود به خود میرقصند. این باعث خلق سبک منحصر به فردی میشود که پر از ترکیببندیهای چشمگیر و تکنیکهای غیرمتعارف است.
۵. ۲۰۴۶ (۲۰۴۶) – ۲۰۰۴

فیلم” ۲۰۴۶ “برای هر کسی که از نزدیک سایر آثار کارگردان را دنبال میکند، لذت سینمایی زایدالوصفی دارد، زیرا به سبک او اشاره دارد. او در این فیلم به شخصیتهایش اجازه میدهد از طریق یک روایت صوتی و با به هم پیوستن سبکهای مختلف تصویری به شیوهایی کاملاً روان و شاعرانه، نظر خود را بیان کنند. در فیلم” ۲۰۴۶، شخصیت مرد ITMFL (با بازی “تونی لیانگ”) گذشته خود را احیاء میکند، حال زندگی خود را حکاکی میکند و آینده را در روایت داستانی خود میسازد. ویرایش یکپارچه این خطوط زمانی باعث آشکار شدن مضامین مرتبط و مخفی شده است که همپوشانی موضوعی آنها را عالی جلوه میدهد. روشی که در اینجا نویسنده الهامات خود را به عاریت میگیرد و آنها را وارد دنیای ساخته شده توسط خود میکند و چگونگی شکلگیری، تعیین و دیکته کردن واقعیتها به این روایتهای تخیلی، باعث میشود که فیلم” ۲۰۴۶″ به شیوهایی پیوستهایی تماشاگر را درگیر خود کند.
داستانهای علمی-تخیلی در اینجا وسیلهایی برای تحقق فانتزیهای عشق نافرجام هستند و راه جذابی برای نگاه کردن به نوشتههای تخیلی و کندوکاو در ذهنیت نویسنده به شمار میروند. دقیقاً موفقیت فیلم” ۲۰۴۶″ به این برمیگردد. آنچه در این فیلم ماندگار است، این داستانهای ناتمام است و اینکه چگونه حال و هوای آنها، بر زندگی حال آنها تاثیر میگذارد. در حالی که ما پیامدهای رابطه ناتمام نویسنده را دنبال میکنیم، شخصیت “میمی/لولو” (Mimi/Lulu) فیلم “روزهای وحشی بودن” نیز به امید یافتن عشق خود نشان داده میشود. انگیزههای بیامان او در مقابل یک عشق محکوم به فنا قرار میگیرد؛ درست مانند داستان نویسنده، که باعث تلقین حال و هوایی مالیخولیایی به فیلم شده است. فیلم” ۲۰۴۶″ راهی برای سفر به چنین قلمروهای احساسی است، زیرا این استعاره پیچیدگیهای قلب یک انسان را به شیوهایی سوزناک و در عین حال پیچیده به تصویر میکشد.
۴. فرشتگان سقوط کرده (FALLEN ANGELS) – ۱۹۹۵

فیلم “فرشتگان سقوط کرده”، دو داستان را دنبال میکند که به جزء همپوشانیهای مختصر در شخصیتهای آنها که اتفاقی با دیگری برخورد میکنند، ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند. داستان اول درباره یک آدمکش حرفهایی و شریک عشقی و جنایی او است. داستان دیگر درباره یک فروشنده خیابانی لال و زنی است که از زندان فرار کرده است. در حالی که برخوردهای زوج دوم با هم بسیار معمولی و پیش پا افتاده است، زوج آدمکش به فکر اوقات خوشی هستند که با هم سپری میکنند، در حالی که به ندرت یکدیگر را ملاقات میکنند. این فیلم درباره شکلها و فرمهای مختلفی است که ما عشق را در قالب آنها تعریف میکنیم و نشان میدهد که عشق برای فردی که در حاشیه جامعه زندگی میکند و بقای زندگی روزانه برایش از همه چیز مهمتر است، چگونه تعریف میشود. این فیلم درد، اندوه، درد دل و شادی را به شیوهایی خاص بررسی میکند که در حافظه شما حک میشود.
دیدن فیلم “فرشتگان سقوط کرده” که به شیوهایی مبتکرانه و جالب تغییر حالت میدهد و از حالتهای خمود و گرفته به حالتهای سرزنده میرود و غوطهور شدن کامل در شور و اشتیاق شخصیتهایش، برای طرفداران آثار “وونگ کار وای” که دوست دارند برای مدتی کوتاه در دنیای خود غوطهور شوند، جالب است. فیلم به جای استفاده از لنزهای بلند برای دور نگهداشتن شخصیتها از چشم بیننده، آنها را با لنزهای عریض و چشم ماهی، به طور ناراحتکنندهایی به بیننده نزدیک میکند. رنگهای سبز و زرد باعث ناخوشایند شدن تصویر مناظر شهری زیر نور لامپهای نئون شدهاند و فرار از این فضا با رنگهایی سرزندهتر به تصویر کشیده شده است. خواه چنین تصمیمی عمداً گرفته شده باشد و خواه دارای ماهیتی غریزی باشد، تاثیر آن بر بیننده مثالزدنی است. پس یکی از آثار خوب در رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” است.
۳. چانگکینگ اکسپرس (CHUNGKING EXPRESS) – ۱۹۹۴
به لطف “کوئنتین تارانتینو” (Quentin Tarantino) که با اشتیاق در مورد این فیلم حرف زده است، دنیای فیلمهای غربی توانست با فیم “چانگکینگ اکسپرس” آشنا شود. این فیلم جذابیتی سرزنده دارد و مملوء از خوشبینیهای شادیآور دیدگاه رمانتیک شخصیتهایش نسبت به جهان است. “وونگ کار وای” در ساخت این فیلم با محدودیت بودجه و زمان روبرو بوده است، اما توانسته اثری را خلق کند که به دلیل انرژی سرزندهاش همچنان جاودان است. بنابراین یکی از فیلمهای “وونگ کار وای” است که در سطح جهان مطرح شده است. حتی لحظات غمگین فیلم نیز در روح عاشقانههای نا امیدانه آن غوطهور میشوند. افراط در کاوش در زندگی شخصیتهای فیلم و ویژگیهای عجیب و غریب آنها از طریق شیشههای رنگی بیارزش، باعث به تصویر کشیدن شهر و آنها از طریق چشماندازی سرزنده شده است.
هر دو داستان در مورد دو پلیس مرد است که به روابط ناموفق خود فکر میکنند. در داستان اول پلیس با یک قاچاقچی مواد مخدر آشنا میشود. او بسیار صاف و ساده است و دوست دارد در مورد رابطه گذشته خود با همه صحبت کند، البته به شرطی که کسی حاضر به گوش دادن به حرفهای او باشد. اما حتی با این وجود هم، چیز زیادی در مورد شخصیت او فاش نمیشود. داستان دوم در مورد یک کارگر دمدمیمزاج یک اغذیهفروشی محلی است که به یک پلیس دلشکسته علاقهمند میشود. خواه عشق آنها موفق باشد و خواه خیر، در هر صورت آنها مانند افراد سبک مغز احساسی به تصویر کشیده نمیشوند. فیلم همچنان به دنبال کردن آنها اعتقاد دارد و همین باعث میشود که در نظر ما آنها افرادی ریشهدار به نظر بیایند. در این فیلم تمام لحظات با یک کنجکاوی کودکانه فیلمبرداری شده است و همین باعث میشود شخصیت آنها بیشتر برای ما آشکار شود. اگر مسئله به دنبال پول دویدن برای همه ما مطرح نبود، احتمالاً همه ما میخواستیم مثل آنها زندگی کنیم…
۲. در حال و هوای عشق (IN THE MOOD FOR LOVE) – ۲۰۰۰

فیلم “در حال و هوای عشق” یکی از بهترین آثار قرن بیست و یکم محسوب میشود و در هر صحنهایی درخشش سینمایی آن به چشم میخورد. فیلم در عین اینکه داستان ظریفی را در مورد آرزوها و امیال روایت میکند، درگیر بازی پیچیدهایی از احساسات میشود و در عین حال پیچیدگی داستان را از طریق ظاهر باشکوه شخصیتهایش بررسی میکند. در این فیلم رهبران ITMFL که در پیوندهای متعارف یک موسسه ازدواج گیر افتادهاند، به خیانت به عنوان یک چیز غیراخلاقی نگاه میکنند. اما حتی اگر همسرانشان به چنین اقدامی دست بزنند، باز هم خط قرمزهای نزاکت و ادب را رعایت میکنند. همین امر باعث میشود این فیلم از دیگر آثار “وونگ کار وای” متمایز باشد، زیرا در دیگر آثار او شخصیتها برای چنین محدودیتهایی ارزش قائل نیستند و آشکارا احساسات خود را بروز میدهند.
در عین حالی که فیلم غم و اندوه زندگی آنها را حفظ میکند، تمرکز کامل بر آشفتگیهای ذهنی آنها، باعث عمیقتر شدن این احساس روانپریشی میشود. تمام نماهای این فیلم با دقت ساخته شدهاند و فریم در فریم ترکیب شدهاند تا این احساس گرفتاری را به ما منتقل کنند. فیلم با به تصویر کشیدن بازیگران با لنزهای بلند، احساس غالب فاصله و جدایی را به تماشاچی القا میکند. آهنگ شاهکار “یومجی” (Yumeji’s theme) مکرراً در طول فیلم پخش میشود و به نوای دل زوجهای دلشکستهایی تبدیل میشود که سعی میکنند با واقعیت جذابیت دوجانبه خود دست و پنجه نرم کنند. “مگی چانگ” (Maggie Cheung) و “تونی لیانگ” با حرکات و زبان بدن خود احساسات زیادی را منتقل میکنند. ادغام این عناصر باعث میشود که فیلم به یک اثر باشکوه و کلاسیک تبدیل شود. از این رو نه تنها شخصیتها بلکه حتی کوچهها، پلهها و فضاهای تنگی که در آن زندگی میکنند، برای همیشه جاودان میشوند. در نتیجه فیلم در حال و هوای عشق به قصیدهایی تبدیل میشود که برای آنها خاطره شده و برای ما جاودانه میشود. بنابراین یکی از فیلمهای خوب رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” است.
۱. شاد در کنار هم (HAPPY TOGETHER) – ۱۹۹۷

“وونگ کار وای” در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ جایزه بهترین کارگردانی را برای فیلم “شاد در کنار هم” به دست آورد. این فیلم که غالباً یکی از کلیدیترین فیلمهای New Queer Cinema به شمار میآید، بدون شک یکی از بهترین درامهای عاشقانه است. “وونگ کار وای” برای فیلمبرداری این فیلم، به اقصی نقاط آرژانتین سفر کرد. از آنجایی که تغییر و تحولها در طول فیلم از مسیر هنگ کنگ به بریتانیا و از آنجا به چین رخ میدهند، شخصیتها و این حرکت، اهمیتی استعاری دارند. “هوپو-وینگ” (با بازی “لسلی چونگ” (Leslie Cheung)) که بدون پاسپورت در بوئنس آیرس گیر افتاده است، در محدودیتهای خود محصور شده و به دنبال لذتهای لحظهایی است. “لای ییو-فای” (با بازی “تونی لیانگ”) که پاسپورت دارد، در هر شغلی که به دست میآورد سخت کار میکند، فوقالعاده مراقب است و رویای فردایی بهتر را در سر میپروراند. خانواده “چانگ” (با بازی “چانگ چن” (Chen Chang)) که با “فای” کار میکند در تایوان زندگی میکنند و او میتواند هر زمان که بخواهد به آنجا برگردد. این شخصیتها موقعیتهای زمینی آن دوران را منعکس میکنند، در حالی که درام ماهیت فوقالعاده انسانی هسته خود را حفظ میکند.
با وجود اینکه فیلم رابطه بین دو مرد را به تصویر میکشد، اما خود را از آنها جدا میکند و در آن مهاجر بودن فقط از دریچه به حاشیه رانده شدن، مورد بررسی قرار میگیرد. فراز و نشیبهای رابطه آنها با تصویری باورنکردنی از صمیمیت به تصویر کشیده میشود که به خوبی با دو نفری که به دنبال یافتن تعادل در درگیریهای عاشقانه خود هستند، طنینانداز میشود. دلشکستگیهای آنها و گیر افتادن آنها در این حال و هوا، به طرز باورنکردنی به صورت شخصی احساس میشود.
در اینجا فضاها در ارتباط با وضعیت ذهنی شخصیتها اهمیت پیدا میکنند و به ترسیم بوم احساسی آنها کمک میکنند. این فیلم با وجود اینکه از نظر بصری جاودانه و از نظر فرهنگی و مضمونی مرتبط است، همچنان یک داستان انسانی را در هسته خود روایت میکند. یک داستان عاشقانه هرگز تا این حد سوزناک احساس نمیشود و تحول عاطفی هرگز تا این حد ابتدایی نیست. شما نمیتوانید به طور غیر قابل کنترلی برای این روحهای بیچاره که فقط در تلاشند زندگی عاشقانه خود را با چنگ و دندان حفظ کنند، گریه کنید. شاد در کنار هم طعمی تلخ به جا میگذارد؛ جایی که، درست مثل من، ممکن است در حالی که اشک روی گونههایتان جاری میشود، لبخند بزنید. این فیلم در رتبهبندی فیلمهای “وونگ کار وای” به جایگاه اول دست یافت و باید آن را تماشا کنید.